اسباب كشي
سلااام ما اسباب كشي كرديم و رفتيم تو خونه هاي خودمووون.....اما نت ندارم و فعلا هم نميتونم راه بندازمش....طنااازم عاشق اتاق جديدشه و تو اين اتاق از ما جدا شد و شبها تو اتاق خودش و رو تخت خودش ميخوابه...
مامان هم تو اين خونه خيلي خانووم شده و سعي ميكنه تا خونه هميشه مرتب و خرشكل باشه....خونه جديد بهم انرزي داده....
يكي از همين روزا....طنازم رو بالشت نشسته بود و مامان اومد و بهش كفت...عزيزم رو بالش نشين...طنازم كفت هاااا.كفتم رو بالش نشين مامان بده....كفت هااااا...كفتم دخترم رو بالش نشينه...مامان ناراحت ميشه...دوباره كفت هاااا...كفتم هيجي بابا هيجي....كفت بشييينممممم????!!!!:-)
اينروزا يه وقتايي وقتي بهش ميكم يه كاري رو انجام نده بهم ميكه يه لحظه صبر كن عزيزم....وايستا عزيزم...بعدم به كار خودش ادامه ميده...اكه اصرار كنم و بكم دخترم لاكو بهم بده....الان ميريزي ها...در مرحله بعد بهم ميكههههه هييييييييييسسيسسسسس....
اكه صدامو يكم ببرم بالا و بكم طنااااااززززز جيكار ميكنيييي دست به كمر وايميسته و اخم ميكنه و منو نكاه ميكنه...واس اين كه خنده ام نكيره صورتمو ميجرخونم اونطرف...با همون زست بهم ميكه منو نكاااااه....منو ببيييين...خيلي ناراحت شدم....خيلي خيلي.....
و من توي دلم قربوووون اين دختر نازم ميرم.........................
بجه ها با توجه ب اينكه نت ندارم و الانم با كوشي ام....نبودنمو ببخشييييد................. . .دوس دارم ب وبلاك تك تك دوستام سر بزنم....اما با اين كوشي و اين نت داغووون خ سخته...
دوستتون دارم...مواظبتون باشيد...ني ني هاي نازتونو ببوسيد...