سه تا عکس ناقابل....
قربونت برم من. مامانی که چقدره من عاشقتم....
اینم اولین باریه که پات به سالن های ورزشی باز شد....
امسال مسابقات برگزار نشد و فقط مسابقه انتخابی برترین ها بین مدارس بود که خدا رو شکر از مدرسه ما 6 نفر انتخاب شدن......و بچه های مدرسه ما خوش درخشیدن....خخخخخ
جدیدا اصلا اجازه نمیدی ازت عکس بگیرم...تا دوربین میبینی میدوئئ میای تا از من بگیریش....
هر چی میخواستم ازت با این شنل عکس بگیرم نمیشد....
خیلی بهت میاددد.....
مادر جون واست دوخته...
الهی بمیرم که با اون حال بدش اینو واست میدوخت....
منم دعواش کردمو گفتم ینی دختر من هیچ لباسی نداشت دیگه...لخت مونده بود تو این زمستونی و مجبور بودی با این حال خرابت اینو بدوزی.....
خیلی این شنلو دوست دارمو هر کی میبیندش عاشقش میشه....
اما عکسش خوب نیافتاد:(
خوب دیگه....با اجازتون من برم لالا....
خیلی خسته ام.....
دیشب تا صبح بیدار بودم...دخملی باز هم تب کرده بود..از صبح هم سر کار و بعد هم خونه مامان برای پرستاری از ایشون....همش هم مهمون داری داشتمو در آن واحد حواسم باید به مامان و مهمونا و محمد حسین و طنازم میبود....ازش که غافل میشم محمد حسین ظیطنت میکنه و طنازی رو میندازدش:(
و فردا دوباره مدرسه....
خوب شبتون شیک و پیک...
خوابای رنگی ببینید....
به یادتم
به یادم باش....
بدرووووووووووووووووووووووووووووووود
راستی سمانه عاشقتم هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان